تأمل فلسفي در باب استقلال |
بنا به تعریفی که در باره کنش و واکنش ارائه کردیم، دو محور داخلی و خارجی بودن نظام تصمیمگیری، پایه و مبنای اصلی قضاوت ما در باره کنش و واکنش رفتارها و ایدهها محسوب ميشوند. وقتی آزادی و حقوق انسان و جامعهها را مبنای کنشگری معرفی میکنیم، معنای آن این است که آن قسم از تصمیمگیری، و آن قسم از نظام تصمیمگیری برابر با کنشگری انسان محسوب میشوند، که از آزادیها و حقوق ذاتی او سرچشمه میگیرند. بنا بر این نظر، آن قسم از تصمیمات و انتخابهایی که انسان و جامعه و دولتها در بادی نخست گمان میکنند تصمیم و انتخاب آنهاست، هرگاه به تحلیل نهایی این رفتارها و ایدهها بپردازیم، جز اثری از واکنش نشان دادن نسبت به محورهای خارجی نمییابیم. این ایدهها و رفتارها، یا به موجب "واکنش تضاد" نسبت به محورهای خارجی پدید میآیند و یا به موجب "واكنش جذب و ادغام" در محورهای خارجی. رفتارها و ایدههایی که به موجب تضاد و ستیز با رفتارها و ایدههای دیگر پدید میآیند، و احزاب و گروهبندیها و دولتهایی که به موجب این تضادها پدید میآیند، جز رشتهای از واکنش نیستند. همچنین ایدهها و رفتارها، احزاب و گروه بندیها و دولتهایی که به موجب جذب و ادغام شدن و دنبالهروی از یک ایده و یا یک کانون قدرت سیاسی و فرهنگی پدید میآیند، رفتارها و ایدههایی نیستند که از کنش آزادی و حقوقمدار آنها سرچشمه بگیرد. لذا تنها اين تصمیمگیری نیست که تعیین کننده کنشها یا واکنشها محسوب ميشوند. اینکه پاشنه تصمیمگیری بر کدام محور داخلی و خارجی ميچرخد، تعیین کننده کنشها و واکنشها هستند. بنا به آنچه درباره کنشگری گفتیم، استقلال رویکردی از رفتار اجتماعی و سیاسی است که محور تصمیمگیریها به درون بازمیگردد. فرد مستقل، جامعه مستقل و دولت مستقل؛ کنشگری است که محورهای بیرونی محل تصمیمگیریها و ایدههای او نیستند، بلکه با انتقال محور تصمیمگیری به درون، عنان اختیار و تصمیم و هدايت خويش را به غیر وانمیگذارد.
ادامه مطلب |
|
چهارشنبه 31 فروردین 1390 |
نظرات(0) |
|
|
اطاعت و آزادي بخش دوم و پاياني |
اطاعت از ریشه طوعْ در مقابل کَرهْ است. کرهْ یا کراهت داشتن، هر چیزی است که خلاف میل و اراده انسان باشد. پس معنای اولیه اطاعت در تقابل با کراهت، به معنای هر چیزی است که به نوعی برابر با میل و اراده انسان باشد. چیزی که بر خلاف میل و اراده باشد، نميتواند موضوع اطاعت باشد. در قرآن نیز در چند جا کلمه طوعْ و کرهْ در تقابل با یکدیگر بیان شده است. بنا به شرحی که در بخش پیش آوردم موضوع اطاعت نميتواند به حوزه انتخاب و تصمیمگیری انسان دستاندازی کند. جلوتر نشان خواهم داد که نظر قرآن نیز همین است. هر گاه تقابل اطاعت را با کراهت مورد نظر قرار دهیم، موضوع اطاعت به اموری اطلاق ميشود که اوامر و نواهی، در بيکران آزادی، با انتخاب و تصمیم انسان منطبق ميشود. کوچکترین کراهت و اجبار از هر ناحیهای ناقض اطاعت انسان در آزادی است. به علاوه تا آنجا که نویسنده در مطالعات خود دارد، ذکر این نکته لازم است که هر جا در قرآن از اطاعت در امور اجتماعی و جمعی یاد شده است، موضوع آن نه تصمیم انسان و یا تصمیم جامعه، بلکه اموری است که به حوزه اجرا مربوط ميشود. بنابراین، با هر تصمیمی که انسان و یا جامعه ميگیرند، به ایجاد یک امر ميپردازند. حق تصمیم قابل واگذاری به غیر نیست. هر کس خود مسئول و پاسخگوی تصمیمی است که بر ميگزیند. ولایت پیامبر و هر ولیای در تصمیمگیری نیست، در اجراست. واگذاری تصمیم به غیر، واگذاری هدایت به غیر است. اجرای یک تصمیم را ميتوان به غیر واگذار کرد، اما خود تصمیم را نميتوان به غیر واگذار کرد. هر نوع وكالتي در اجراست نه در تصميمگيري. وكالت در تصميمگيري، وكالت والد بر صغير است، و اين برخلاف شأن و كرامت، و برخلاف قاعده بلوغ انسان و جامعه انساني است. مقایسه دو امر "ولایت بر انسان بالغ" با "ولایت والدین بر صغير" ، قیاسی صوری و دروغی بس بزرگ است. به علاوه باید دانست که در مرحله تصمیم، ولایت والدین بر صغیر نیز، محال است و واقعیت ندارد. زیرا در آنچه به فعالیتهای کودک در جریان رشد مربوط میشود، نمیتوان جانشین هدایت او در تصمیمگیری شد. تنها وقتی کودک ميخواهد تصمیم خود را به اجرا بگذارد، یعنی در مقام اجرا، والدین از تصمیم او آگاه ميشوند و با آن موافقت یا مخالفت ميکنند. از این رو، در جامعههائی که زور تنظیم کننده رابطههاست، عرصه تصمیمگیری تنگ و عقل کودک زورمدار ميگردد و رشد او مختل ميشود. جانشین استعداد هدایت و رهبری دیگری شدن ناممکن است. ناممکن را ممکن باورکردن و اظهار کردن، به بندگی قدرت در آمدن و قدرت را بر انسان حاکم مطلق شناختن است.
ادامه مطلب |
|
شنبه 20 فروردین 1390 |
نظرات(1) |
|
|