جامعه شناسی متن و حاشیه |
💢به جای تقسیم بندیهای طبقاتی، میتوان جامعه را به دولایه و یا دو ناحیه «جمعیت در متن» و «جمعیت در حاشیه» تقسیم کرد. در یك جامعه شهری ، هم با جمعیت در متن روبر هستیم و هم با جمعیت در حاشیه. اگرچه تقسیم بندیهای جغرافیایی در تقسیم جمعیتهای در متن و جمعیتهای در حاشیه مهم و مؤثر هستند، اما تنها تقسیم بندیهای جغرافیایی نیست كه مفاهیم متن و حاشیه را دامن میزنند.
💢برای جمعیتهای در متن ویژگیهایی برشمردم كه اهم آنها عبارتند از: در متن بودن، در تغییر و تحول جامعه مؤثر بودن، پویا و متحرك بودن، كنش گرایی، درك زمان-مكان و جهت تغییر و تحول، انعطاف پذیری، خردگرایی، نگاه به آینده داشتن و بالاخره طالب حقوق اساسی و مدنی بودن و در مقابل این صات را جمعیت های در حاشیه دارا هستند.
💢سیر عمومی و پویش تاریخی بشر سیر از حاشیه به متن است. تنها حوادثی نظیر جنگ ، زلزله یا انقراض یك تمدن است كه سیر تكاملی و گسترش روابط متن و حاشیه را وارونه میسازد. جمعیتهای حاشیه به سوی متن سرازیر می شوند. خارج شدن از حاشیه و پیوستن به متن ، حركت عمومی بشر است.
💢امروز در ایران شاهد نسلی از فرهیختگان سیاسی و فرهنگی است كه كثرت آن هر پژوهشگر مسائل روشنفكری را در شگفتی خواهد برد. جمع نیروهای محركه فكری این نسل با هیچ دوره از تاریخ ایران و با هیچ كشوری قابل مقایسه نیست. نسل جوان نیز با گسترش شبکههای اجتماعی در حال خانه تکانی است. گستره شبکههای اجتماعی به روستاها راه پیدا کرده است. از این نظر اتفاق بزرگ دیگری در حال رخ دادن است. این اتفاق به مثابه یک انقلاب بزرگ در روند گسترش متن در حاشیه است. بدینترتیب گسترش متن در حاشیه ضرورتاً دیگر با شهرسازی و ادغام جغرافیایی متن در حاشیه صورت نمیگیرد، بلکه این شبکههای اجتماعی هستند که با رشد روزافزون آگاهیها، حاشیههای جغرافیایی را با سزارین تلگرامی به متن پیوند میدهند.
💢بنا به منطق قدرت، برای حضور در متن باید از ویژگیهای فرهنگی و فكری متن پیروی كرد. لیكن بنا به منطق آزادی ، باید در نوبه نو كردن و خلق اندیشههایی پرداخت كه با مناسبتهای زندگی متن گرا سازگار باشد. تنها پیروی از الگوها ی فكری و فرهنگی ملل مغرب زمین نیستند كه حضور ما را در متن فرا میخوانند. به عكس این الگوها با تشدید نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی ، بخشی از جمعیت متن نشین را به حاشیه میرانند. این دیدگاه كه ، تاریخ تكامل ملتها سرانجام به غرب پیوند می خورد، اگر نگوییم كه در نتیجه تسلط كانونهای بیخرد سرمایهداری بر بخش دیگری از جهان بوجود آمده است ، اما به جرأت میتوان مدعی شد كه این دیدگاه در نتیجه روابط از خود بیگانه علوم غربی با انسان دوران مدرن بدست آمده است.
❌خطای بزرگ اصلاح¬طلبان این بود كه قابلیتهای تاریخی و رفتارهای معطوف به هدفی را كه طرفداران تفكر حاشیه نشینی در سر داشتند، نتوانستند درك كنند. ❌اما خطای محافظه¬كاران از این هم بیشتر است. آنها با عدم درك روابط متن و حاشیه و عدم درك شرایط عمومی تحول و تكامل جامعه امروز ایران و جهان، دست به انتخاب خطرناكی زدند. آنها تصور میكنند كه با حذف اصلاح طلبان از حكومت و تصرف بلامانع نهادهای قدرت، میتوانند به بقای خویش ادامه دهند. آنها نمیدانند كه وجود اصلاح طلبان در حاكمیت در سود بقای آنان بود. اگرچه به لحاظ منطق قدرت درست همانی بود كه محافظه¬كاران كردند. زیرا حاكمیت موجود و مستقر با وضعیت گذشته قابل دوام نبود. زیرا تضاد اصلاح طلبان و محافظه¬كاران از وجود یك نظام دو سیستمی و متناقض نما– پارادوكسیكال- خبر میداد، كه چنین وضعیتی خود به خود مولد بحرانهای پی در پی بود. لیكن این كارِ «درست به لحاظ منطق قدرت»، نه به لحاظ منطق آزادی در ذات خود مولد بحرانهای عظیمی است كه پی در پی خواهد آمد. زیرا «این كار درست» از راه نادرستترین و ناصوابترین شیوههای كسب قدرت اتخاذ شد. 💢درس مهم برای محاظه کاران: اولا)با حذف اصلاح طلبان بحران خاتمه نیافته است. بحران ناشی از فشار روابط متن و حاشیه، وضعیت دائمی از بحرانها را ارائه میدهد كه سرخوشی محافظه¬كاران را در نیمه راه به ناخوشی برمی¬گرداند. ثانیا) تحول فرهنگ و اندیشه و تركیب جمعیتی جامعه روز به روز دورنمایی تیرهتر از وضعیت خوش بینانهای كه امروز برای محافظه كاران ترسیم كردیم، ترسیم خواهد كرد. تركیب جمعیتی رای¬دهندگان تصدیق این حقیقت بزرگ است كه جمع كم شمار محافظه¬كاران با گسترش روزافزون فرهنگ و اندیشههای متن گرایی، به تدریج روندی روبه نقصان و كاهش را طی می¬کنند.
ادامه مطلب |
|
سهشنبه 29 فروردین 1396 |
نظرات(0) |
|
|