نيروي بديل بخش سوم |
در حالی که برپایه قدرت، کمترین اعتماد از میان می رود، جامعه ایرانی برای خروج از مدار بسته معضلات پرشمار خویش، چاره ای جز آزاد کردن ذخایر انرژی خود ندارد. ذخایری که تنها در یک «جنبش اعتماد سازی» آزاد می شوند. انقلاب 22 بهمن ماه 1357 و حتی جنبش دوم خرداد 1376 موجب آزاد شدن بخش های عمده ای از این ذخایر گشت. هر چند به موجب جفاها، این ذخایر باز به خلوت درون بازگشتند، اما زمینه هایی وجود دارد که این ذخایر را دوباره به حیات خودآگاه اجتماعی بازگردانند. اکنون می توان پی برد که میثاق شکنی ها از همان آغاز شکل گیری جنبش دوم خرداد و تا همین امروز، تا چه حد به «جنبش اعتماد سازی» جامعه آسیب وارد کرد. امروز هرکس ممکن است (که حتما) واژه اعتماد را دستاویز دروغ های خود بگرداند. اما دامنه بی اعتمادی ها چنان عمیق است، که همه دروغ و وعده ها را در سیاهچال خود محو می کند. بنابراین، خلاء ناشی از بی اعتمادی ها را جز به انرژی محرکه وجدان جمعی، نمی توان پر کرد. از همین روست که تنها بدیل ممکن، بدیل آزادی است، بدیلی که از راه جنبش اعتماد سازی پدید خواهد آمد.
ادامه مطلب |
|
پنجشنبه 19 خرداد 1384 |
نظرات(0) |
|
|
نيروي بديل بخش دوم |
نیروی بدیل برآیند کنش ها و واکنش ها در جامعه است. کنش ها حاصل آزادی و واکنش ها برآمده از روابط قوا در جامعه است. کنش ها محصول تصمیم گیری ها در دورن و واکنش ها منتجه تصمیم گیری ها در بیرون از جامعه است.
انسان موجودی بالذاته آزاد و کنشگر است. دلیل آنکه، بدون تصور درجات حداقلی از آزادی، امکان تصمیم گیری و حتی فکر کردن به یکباره تعطیل می شود و در نتیجه انسان به حیث آنچه که انسانیت اوست، نفی می شود. وقتی محور تصمیم گیری انسان از درون به بیرون منتقل می شود، رفته رفته تمایل به قدرت جانشین تمایل به آزادی می شود. میل به قدرت از خود هستی ندارد. این میل وقتی ایجاد می شود که میل به آزادی دستخوش تخریب شود. به یگر سخن، قدرت چیزی جز تخریب و معدوم کردن کنش آزادی نیست.
ادامه مطلب |
|
سهشنبه 10 خرداد 1384 |
نظرات(0) |
|
|
نيروي بديل بخش يكم |
اگر شما خود را مسئول بي اعتمادي جامعه نمي دانيد، پس چرا جامعه را به چيزي مي خوانيد، كه بر بي اعتماديشان مي افزايد؟ آيا بناي دروغي را نمي گذارید كه كارمايه حيات قدرت است؟ آيا در اين حال اعتمادي هم مي ماند؟ بازهم به ناصواب مدعي هستيد كه آقاي خاتمي هنوز محبوب ترين است، و حتما هنوز «تنها بديل ممكن» در جامعه. آيا وقتي همه حقيقت گفته نمي شود، با اسطوره كردن «تنها بديل»، خود به خود امكان بديل سازي را در جامعه سست نمي كنيد؟ راست مي گوييد، هنوز آقاي خاتمي محبوبترين است، اما كدام خاتمي؟ خاتمي كه از حقوق جامعه دفاع مي كرد و يا خاتمي كه در مجلس هقتم به اعتراف خود وی، وقتي ميان دو امر كه يكي دفاع از حقوق جامعه بود و ديگري دفاع از قدرت، اولي را به آساني قرباني دومي كرد. نمي خواهم در واكنش، واژه مقابل محبوب را بكار ببرم، اما خوب بود تا در ميان مردم كوچه و بازار سره محبوبيت را از ناسره آن بيرون مي كشيديد. چه مي گويم، حتي شما نيز در ميان مردم مي توانستيد محبوبترين باشيد، و نيز نزد اين قلم. جسارت شما و بعضي از دوستانتان تحسين انگيز بود، اما چه بايدمان گفت وقتي بيان قدرت را ترك نمي گوييد؟ چه بايدمان گفت وقتي همچنان و همچنان بيان آزادي را در بيان قدرت زنداني كرده ايد؟
ادامه مطلب |
|
یکشنبه 1 خرداد 1384 |
نظرات(0) |
|
|