الاهیات آزادي بخش پنجم و پایانی اخلاقی کردن دین |
پوزش و توضيح: به خوانندگان محترم يك پوزش بدهكارم. پوزش اينكه، ميدانم كه مقالات بلند در فضاي اينترنت ملالتبار هستند. فكر نميكردم كه كار به اينجا بكشد. اما مقدمه چيني بحث بگونهاي بود كه نويسنده را به اين وادي كشاند. توضيح اينكه، آخرين مبحث كه لازم بود تصويري از خدا ارائه شود، كار را به وادي سختي كشاند. گرچه كوشش كردم كه با ترجمه كردن و روان كردن وژاهها و مثالها و استفاده مكرر از پرانتز و حتي شكستن جملات در چند جمله، مقاله را نسبتاً همه فهم كنم، با اين وجود موجب سلب انتقاد نميشود. در ضمن نويسنده در موقعيتي نبود كه به منبعي دسترسي داشته باشد، از اين رو بجز طرح و ايده اصلي مقاله كه مربوط به اينجانب است، اطلاعات آن يكراست از محفوظات ودانستههاي اوسرچشمه گرفتهاند. چند منبعي هم كه در پاورقي ميآيند، ارجاع دقيق ندارند.
آيا صفات خداوند قابل تسري در انسان است؟ هر یک از صفات منتسب به خداوند، و نوع رابطهای که انسان با خداوند بر اساس این صفات برقرار ميکند، در دو بیان قدرت و بیان آزادی، پیامدهای اخلاقی بس متفاوتی ایجاد ميکنند. بطوریکه در یک بیان صفات خداوند اسباب ایجاد نظام اخلاقیای ميشود که توجیهگر نظام بندگی است و در بیان دیگر، نظام اخلاقیای بوجود ميآید که اسباب آزادی انسان ميشود. به علاوه در اين قسم از بحث توضيح خواهم داد كه چگونه و چرا پارهای از صفات و افعال خداوند قابل تسری (سرايت دادن) در صفات و افعال انسان نیستند. صفاتی چون قدرت و جباریت و قاهریت از جمله این صفاتاند. و پارهای از صفات و افعال نيز وجود دارد كه خداوند به مؤمنان خود نسبت داده و رابطه خود را با مؤمنان بر اساس اين صفات و افعال تنظيم كرده است، ليكن این صفات و افعال از معنای واقعی خود خارج شده و در قاموس ادبیات روزمرگی ما چنان در آمیخته است که هیچ نسبتی میان این معانی با معانی متن قرآن نميیابید. در بحث قبل به سه واژه اطاعت، كفر و عبد اشاره كردم و نشان دادم كه چگونه اين واژهها از معاني واقعي خود تهي شدند و بجايي رسيدند كه هم از سوي كساني كه خواهان سلسله مراتب قدرت هستند و هم از سوي منتقدين دين مورد استفاده و بهرهبرداري قرار گرفتند. اين قبيل واژهها كه معناي آنها دستكم با روح رحماني و عدالتخواهانه قرآن منافات دارند، فراوان هستند. به عنوان مثال واژه "سلطان" در قرآن دقيقاً به معناي دليل آمده است، و با معنايي كه ما در ادبيات با آن سروكار داريم به كلي متفاوت است. بطوريكه در هر جا و يا هر آيه كه دو واژه "سلطان مبين" آمده است، اگر معادل آنها "دليل آشكار" بگذاريد، با معناي متن و ترجمه صريح آيه يا عبارت سازگار است. واژههايي چون قدرت، جباريت و قاهريت نيز از آن جملهاند كه نه تنها اين اسماء و صفات قابل تسري (تسري دادن) به صفات انسان نيستند، بلكه بطور روشن با آنچه كه در ادبيات سياسي رايج شده است، بكلي داراي تفاوت معنايي هستند. اكنون براي آنكه در اين بحث تصويري از خدا كه ميتواند در بيان آزادي وجود داشته باشد، ارائه دهم، بناگزير به پارهاي از مباحث فيزيك و فلسفه رجوع ميكنم. چون بدون ارجاع اين تصوير در فلسفه و فيزيك، نميتوانم بيان خود را بدرستي توضيح دهيم.
ادامه مطلب |
|
سهشنبه 26 شهریور 1392 |
نظرات(0) |
|
|
اخلاقي كردن دين - بخش چهارم |
خدای ناپرسیدنی هر انداز یک مسلمان ميتواند از شنیدن انتقادهای آقای دکتر محمد رضا نیکفر متأثر و خويشتني را در معرض بازنگري قرار دهد، تا براساس آن عیب کار خود را جستجو و حتی به تصحیح آن بپردازد، اما انتقادهای کینه توزانه و نفرت برانگیز جناب دکتر آرامش دوستدار، با بستن هرگونه راه گفتگو و مفاهمه، تنها احساس تنفر و تعصب مسلمانان تحريك ميکند. سالها پیش از اینکه امروز در فکر نوشتن مقالاتی درباب اخلاقی کردن دین باشم و در اثنای آن بکوشم تا تصویر خدا را محور کردوکار نظام اخلاقی و نقدهای دینی بشناسم، در آن ایام وقتی به مطالعه آثار و اندیشههای آقای دکتر آرامش دوستدار روي آوردم، دریافتم که تصویر غلط او از خدا منشاء همه آشفتگیهای فکری او درباب نقدهای دینی محسوب میشوند. در همین راستا کوشش داشتم تا نقدی بر این آشفتگیها داشته باشم، اما هنوز دو صفحه از نوشتن نگذشته بود که چون خیلی علاقهای به پاپیچ شدن به این و آن نداشتم، کلاً از نوشتن خودداری کردم. از همان ایام تا امروز، هر چه بیشتر زمان میگذشت، بیشتر بر من روشن ميشد که نه تنها منشاء نقدهای دینی، بلکه منشاء همه بدفهميها از دین تا بنیادگرایی، به نوع تصویری باز ميگردد که از خدا و مهمتر از آن، از رابطه خدا و انسان ارائه ميدهیم. از زبان و بیان زورمدارانه و نفرت برانگیز آقای آرامش دوستدار در ميگذرم و از بیان این امر واقع نیز در ميگذرم که زبان زور وقتی علیه دیگری بکار نیامد و واکنشی برنیانگیخت، سرانجام علیه خود بکار ميرود. تحقیر دیگری بدون تحقیر و تخریب خود به عنوان یک انسان صاحب آزادی و استقلال، ممکن نیست، این کاری است که در 30 مقالهای که از آرامش دوستدار در کارهای خود ذخیره و اغلب آنها را از مطالعه گذراندم، به روشنی دیده ميشود. در طی تصاویری که از قول آرامش دوستدار درباره خدا و رابطه انسان با خدا ارائه ميدهم، اگر مجال پيدا كنم، گوشه چشمی به همین روند تخریبی او خواهم داشت. با این وجود در نوشتههای آقای آرامش دوستدار هر چند حرفهای بیاساس زیاد دیده ميشود، اما حرفهای حسابی هم کم در نوشتههای او نیست. برای آنکه تصویری که آقای دکتر آرامش دوستدار از خدا و رابطه میان انسان و خدا ارائه ميدهد داشته باشيم، لازم است تا از چند کلید واژهای که دائماً مورد استفاده او قرار ميگيرند، یاد کنم. این کلید واژهها عبارتند از : من، اندیشیدن، من اندیشیده، پُرسایی، امتناع از اندیشیدن، عامل بیرونی یا خارجی. آقای آرامش دوستدار این واژهها را در نوشتههای خود، در يك منظومه نسبتاً منسجم روانشناختي تعریف ميکند. اما همينكه به حوزه جامعهشناختي ميرسد، با تخريب عنصر من در خواستگاه فلسفي، به تناقض ميرسد. منظور از تخريب "من" در خواستگاه فلسفي، وجود منيتي است كه فاقد هستي دروني است. لذا چنين منيتي در مواجه اجتماعي نميتواند وجودي مستقل از عوامل بيروني داشته باشد. به همين دليل است كه آقاي آرامش دوستدار عوامل بيروني را نانوشته به عوامل ناپسند و دلپسند خود تقسيم ميكند. اگر او نگران استقلال و آزادي "من انساني" است، نگران تأثير و تسلط عوامل ديني است، و در مقابل بعضي عوامل مسلط ديگر نگران نيست، كه موافق هم هست. در نتيجه، من انساني در فقدان استقلال و هستيمندي، نميتواند از تخريب خود محافظت كند. در توصیف این منظومه روانشناختي به تصویری دست مییابیم که آقاي آرامش دوستدار از خدا و از رابطه انسان با خدا بدست ميدهد.
ادامه مطلب |
|
شنبه 16 شهریور 1392 |
نظرات(0) |
|
|
تصوير خدا در نقدهاي ديني |
اگر سرچشمه هر نوع دینداری و درک نظام اخلاقی، به تصویری بازميگردد که دینداران از خداوند ارائه ميدهند، سرچشمه نقدها به دین اغلب از بدترین تصویری که دینداران از خداوند ارائه ميدهند، حاصل ميشود. تصاویری که دینداران از خدا نشان ميدهند، اغلب تصاویری است که در بیان قدرت ارائه ميشوند. اگر غیر از این بود دینداران باید بسیار زودتر از بيدینان به آزادی دست ميیافتند و بیشتر از بيدینیان به درکی از یک نظام حقوقی مبتنی بر حقوق ذاتی انسان دست ميیافتند. جریان عقب افتادگی توسعه در جهان اسلام، فقر و نابرابریهای طاقت فرسا، خشونتها و تبعیضهای بیپروا، وجود دولتهای نالایق و ستمگرانه، پس از 1400 سال از بعثت پیامبر، دلایل آشکار نوع دینداری در بیان قدرت هستند. همه نابسامانیها را به استعمار نسبت دادن و عوامل خارجی را در بدسرنوشتی دخیل دانستن، خود دلیل اثبات همین ادعا است. زیرا ملتی که به موجب دینداری کنش نداشته باشد، و به موجب واکنشها تصمیم به غیر ميسپارد، جز این حقیقت نیست که دینداری او و تصویر ذهنی او در رابطه میان انسان با خدا، جز در بیان قدرت سامان نگرفته است. اکنون این پرسش وجود دارد که آیا دین و تصویر ذهنی جامعه از خدا، تا این اندازه ميتواند اسباب نابسامانی در یک جامعه باشد؟ آیا به نظریه فوئر باخ نميرسیم که تاریخ جهان را، تاریخ کشمکشهای مذهبی تفسیرميکرد؟ آیا ظهور سکولاریزم و بیکار شدن خدا در نقش آفرینی جامعه، به موجب همان تصویری است که نیوتن از خدای ساعتساز ارائه ميدهد؟ آیا حق با سکولاریستها نیست که تصویر ذهنی مسلمانان و جوامع اسلامی در باره خدا و رابطه خدا با انسان و نقش آفرینی خدا در جامعه، باید به همین تصویر نیوتنی برسند؟ یا به عکس، این تغییر صورتبندیهای اقتصادی و اجتماعی بودند که تصویر نیوتنی خدا را در وجدان جمعی جامعه و یا تصویر ذهن اجتماعی، پرورش داد؟ از مباحث مناقشه برانگیز دست ميکشم، زیرا بکار بحث ما نميآیند. اما تا همین اندازه کفایت ميکنم که اگر تصویر ذهنی دینداران از رابطه انسان با خدا، تصویری از یک نظام بندگی نبود، و به تبع آن جامعه دینداران، جانبدار حقوق انسان در آزادی و برابری بودند، این تصویر ذهنی ميتوانست به مثابه یک نیروی محرکه رشد بکار جامعه مسلمانان بیاید؟ اکنون در ادامه مباحث قبلی لازم ميدانم به دو تصویر ذهنی که منتقدین دینی از خداوند و رابطه انسان با خدا ارائه ميدهند، اشارهای گذرا داشته باشم و در خاتمه به تصویری باز گردم که در بیان آزادی ميتواند ارائه شود.
ادامه مطلب |
|
یکشنبه 10 شهریور 1392 |
نظرات(0) |
|
|