ضرورتهاي يك جامعه مدني |
مقدمه: در يك عبارت ساده جامعه مدني، به جامعهاي گفته ميشود كه نقش واسط ميان دولت و جامعه را ايفاء ميكند. اما مفهوم جامعه مدني مانند ساير مفاهيم ديگر، اگر به درستي در دو بيان آزادي و بيان قدرت تعريف نشود، مفهوم مبهمي از آب درخواهد آمد. تا آن اندازه كه مفهوم جامعه مدني عليه خود بكار گرفته ميشود. به عنوان مثال، مفهوم امنيت ملي در دو بيان آزادي و قدرت، دو معناي مختلف و دو پيامد مختلف ايجاد ميكند. اگر دو بيان قدرت و آزادي در تعريف امنيت ملي از هم تفكيك و تبيين نشوند، مفهوم امنيت ملي بر ضد خود مورد بهرهبرداري قرار خواهد گرفت. در همين تعريف كلي كه از جامعه مدني ارائه شد، دو بيان آزادي و قدرت، دو نقش متفاوت و معارض يكديگر به جامعه مدني ميدهند. يك نقش، نقش فعال و كنشگرانه و نقش ديگر، نقش منفعلانه و واكنشگرانه خواهد بود. بيان آزادي، بيان كنش انساني است و بيان قدرت، بيان واكنش است. از اين نظر، معلوم است كه جامعه مدني در بيان قدرت، نقش واسطهاي را ايفاء ميكند كه عملاً دولت از مواجهه مستقيم با مردم خودداري ميكند. به عنوان مثال عينيتر، طرفداران بيان قدرت از جامعه مدني، حضور مرحوم دكتر مصدق در طرح مسائل و معضلات دولت با مردم را نوعي پوپوليسم (يا عوامگرايي و عوامفريبي) تفسير ميكنند. اين ديدگاه تفاوت ميان استفاده ابزاري از مردم براي نقشپذيري، با استفاده كنشگرانه از مردم براي نقشآفريني را، نميتواند از هم تميز دهد. اما در نگاهي كه بيان آزادي از نقش واسطه بودن مفهوم جامعه مدني ارائه ميدهد، به آن نقشي گفته ميشود كه جامعه مدني، جامعه را به تحرك و كنش واميدارد. در جايي كه دولت نميتواند و يا بنا به محدود شدن دامنه قدرت، دولت نبايد فعاليت سياسي و اجتماعي داشته باشد، در چنين وضعيتي مردم در يك جامعه مدني بجاي دولت به ايفاي نقش ميپردازند. به عنوان مثال، فعاليتهاي زيست محيطي بر عهده جامعه مدني است. اي بسا به موجب بياعتماديها مردم اعتنايي به دستورالعملهاي دولتها نداشته باشند. دستان دولت در فعاليتهاي زيست محيطي بسته و محدود است.
ادامه مطلب |
|
جمعه 21 شهریور 1393 |
نظرات(0) |
|
|