حقوق بشر و وجدان عموي بشر |
1- مفهوم حقوق بشر از جمله جذاب ترین و انسانی ترین مفاهیمی است که می تواند در رشد آگاهی و به ویژه آگاهی وجدانی جامعه و افراد نقش بسیار مؤثری داشته باشد. توسعه و عمومی شدن این مفهوم در میان ملت ها موجب تهییج آنها به مفاهیم انسانی می شود. همچنین توسعه مفهوم حقوق بشر، اصل مبارزه و دفاع از انسانیت را نزد ملت ها و آنها که همواره در طول زندگی خود با یک بی تفاوتی خاص از کنار حقوق و تکالیف انسانی می گذشتند، بسط و گسترش می دهد.
ادامه مطلب |
|
چهارشنبه 28 آذر 1386 |
نظرات(0) |
|
|
توانايي ها و ناتوانايي هاي زيستن در خود |
اگر روشنفکران به جامعه اعتماد می کردند و نيروهای محرکه تغيير و تحول را در خود جامعه می يافتند، بيان خود را به قدرت نمی آلودند و هيچگاه تقاضا نزد قدرت ها نمی بردند. ديگر نيازی نبود تا به يمن تفسيرهای وارونه از استقلال، سخنانی اظهار کنند که با ذائقه قدرت های متجاوز خوش بيايد و ديگر نيازی بود تا به يمن تفسير وارونه از آزادی و از حق، رفتار و سخنانی اظهار کنند که کانون های قدرت آنها را پوشش استبداد خود بگردانند. اگر روشنفکران به جای ايجاد امواج در افکار عمومی و سوار شدن بر اين امواج که مقتضی زيست در قدرت است، به تموج در نيروی وجدان جامعه مبادرت می کردند، ديگر نيازی نبود تا به موجب هيجانات زودگذر و تبليغات، خود را به دامن قدرت نزديک کنند. کافی بود تا با بيان حق و بيان آزادی، با دروغ نگفتن و با پايبندی بر تعهدات، امکان تغيير و تحول را با بيدار کردن وجدان جمعی که عظيم ترين ذخيره انرژيک جامعه است، در بی نهايت گسترش دهند. موازنه منفی چيزی جز تموج در وجدان جمعی جامعه نيست.
ادامه مطلب |
|
شنبه 24 آذر 1386 |
نظرات(0) |
|
|
زيستن ميان دو سنگ آسياب قدرت |
واقعت این است که قدرت فرآورده رابطه قوا و رابطه سلطه است. تضادها و تبعیض ها در نتیجه همین رابطه هاست که در وجود می آیند. در این میان چون جانبدار موازنه مثبت از پیش می داند که رابطه قوا و سلطه وجود دارد، تنها کوشش می کند به جانب قدرتی نزدیک شود که او را به هدف ها نزدیک تر می سازد. از این روست که جانبدار موازنه مثبت همواره با این گمان که : خرد کردن و ساییدن قدرت بد و نامشروع، تنها در گرو نزدیک شدن و یکی شدن با قدرت مشروع انجام می شود، در نتیجه خود را میان «دو سنگ آسیاب قدرت» قرار می دهد،. متقابلا جانبدار موازنه منفی، چون هدف های خود را از جنس قدرت نمی شناسد، از ابتدا به نفی رابطه قوا می پردازد. از همان ابتدا می داند که قرار گرفتن میان «دو سنگ آسیاب قدرت» تنها به خُرد شدن و ساییدن خَرد و آزادی اوست که به او امکان زیست در یک «پیله دو قطبی» می دهد.
ادامه مطلب |
|
شنبه 10 آذر 1386 |
نظرات(0) |
|
|